یکی از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسانها بود.
سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به سزایى داشت:
1- اخلاق پیامبر (ص)
2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)
3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)
در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است، آن جا که می خوانیم:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»(آل عمران آیه ۱۵۹)
اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان هستی، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده می شدند، پس آنها را ببخش، و براى آنها طلب آمرزش کن، و درکارها با آنها مشورت فرما.»
ازاین آیه استفاده می شود که :
1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند.
2- افراد سنگدل و سختگیر نمی توانند مردمدارى کنند، و به جذب نیروهاى انسانى بپردازند.
3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است.
4- باید دست شکست خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است).
5- مشورت با مردم از خصلت هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب انسجام میگردد.
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهاى اخلاقى را بسیار ارج می نهاد، خود در سیره عملی اش دارای فضایل اخلاقى و ارزشهاى والای انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهرهاى شادان و کلامی دلاویز با حوادث برخورد می کرد.
نمونه هایى از اخلاق پیامبر (ص)
در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجود دارد که هر کدام نشانگر قطره اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته اى دارى» به این مطلب اشاره فرموده است.
نظر شما را به چند نمونه از آنها جلب میکنیم:
1- عدى بن حاتم می گوید:
«هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم با کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این که گریخته ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟»
گفت: «سوگند به خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته اى».
با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر(ص) در مسجد بود، در آن جا به محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به سوى خانه اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه می برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.» سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: شما بر آن بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست.
سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که پیامبر مرسل میباشد، بیانات و پیشگویی ها و مهربانی هایش مراشیفته اش کرده و همانجا مسلمان شدم.»
---------------
2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههاى کشته شدگان یهود حرکت داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت گریه کرد. هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده اى و اینگونه خاک آلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلاف اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود:
«ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلی رجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بربسته که آنها را از کنار کشته شدگانشان عبور میدهى؟! چرابیرحمى کردى؟» جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنجها و ناراحتی هاىصفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتی هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود.
------------
3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر.......................
« ادامه مطلب در بخش دوم اخلاق در سیره عملى پیامبر اکرم(ص) مطالعه بفرمایید»
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.