توبیخ نکوهش کننده دنیا
ایها الذام لدنیا المفتر بغررها، المتخدع باباطیلها اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها ام هى المتجرمه علیک؟ ..
ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها، و دار غنى لمن تزود منها، و دار موعظه لمن اتعظ
بها مسجد احباء الله و مصلى ملائکه الله و مهبط وحى الله و متجر اولیاء الله اکتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها
الجنه فمن ذایذمها و قد آذنت ببینها، و نادت بفراقها و نعت نفسها و اهلها؟..
اى نکوهنده دنیا که خود به نیرنگ آن فریفته شده اى، و با باطل هاى آن دلباخته اى تو خود
فریفته دنیایى وآن را نکوهش میکنى؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى؟ با دنیا باید برتو دعوى
کند که گناهکارى؟
از کجا و چه وقت دنیا تو را سرگردان نمود؟ پاکى فریبت داد؟ آیا با پوسیدگى گورهاى
پدرانت یا با آرامگاههاى زیر خاک مادرانت؟
چه بسیار بیماران و دردمندانى که تو با دست و پنجه ات از آنان پرستارى کردى و آنان
را یارى نمودى؟ و می خواستى بهبود یابند و از پزشکان بر ایشان دارو می طلبیدى بامدادان
که دارویت آنان را بهبودى نداد، و گریه ات براى آنان سودى نداشت، و ترست فایدهاى
نبخشید، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید، و تو با تمام نیرو و قدرت خود نتوانستى مرگ
را از آنان دور کنى دنیا براى تو حال آنان را مثال زد (سرمشقت قرار داد) و با گورهایشان گور
خودت را به رخت کشید (تا بدانى با تو نیز همان خواهد کرد که با او نمود).
همانا دنیا سراى راستى است براى کسى که به راستى با آن درآید، و خانه عافیت و سلامتى
است براى کسى که به خوبى آن را بفهمد، و خانه بى نیازى و توانگرى است براى کسى
که از آن توشه برگیرد، و خانه پند است براى کسى که پند پذیرد، دنیا سجده گاه دوستان خدا
و محل نماز فرشتگان الهى است، فرودگاه وحى خدا و جایگاه تجارت دوستان او است، در آن
کسب رحمت نموده و بهشت را سود برند.
پس چه کسى آن را نکوهش می کند؟ و حال آنکه خود او است که اعلام جدایى کرده و مفارقتش
را فریاد زده (و گفته که ماندگار نیست) و از نابودى و مرگ خود و اهلش خبر داده، یا با
بلاهاى خود بلاى دوزخ را مجسم کرده، و با شادمانى خود شادمانى بهشت را نشان داده،
شامگاهان به سلامت گذرد، و بامدادان با سوگ و مصیبت باز آید تا مشتاق سازد و بیم دهد
و تهدید کند وبترساند و هشدار دهد.
پس اشخاصى فرداى پشیمانى - روز قیامت - آن را نکوهش کنند، و دیگران (نیکوکاران)
در روز رستاخیز آن را بستانید، زیرا دنیا (حقایق را) به آنها یادآور شد و آنها متذکر شدند
(و از آن پند گرفتند) و رویدادها را برایشان حکایت کرد، و تصدیقش نمودند، و آنها را پند
و اندرز داد، پندها را پذیرفتند.
-------------------------------------
نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱،ص۶۵۵،چاپ نگین، ترجمه محمد دشتی
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.