۰۶ بهمن ۱۳۹۱ ، ۰۰:۲۶
حسین
قدر عافیت چه کسی داند؟
قدر عافیت چه کسی داند؟
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود ومحنت گشتی نیازموده .
گریه و زاری برنهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک
ازو منغّض بود. چاره ندانستند حکیمی در آن کشتی بود ملک را گفت اگر فرمان دهی من او را به
طریقی خامُش گردانم، گفت غایت لطف و کرم باشد.
بفرمود تاغلام به دریا انداختند: باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند به دو دست
در سُکان کشتی آویخت چون بر آمد به گوشه ای بنشست و قرار یافت. ملک او را عجب آمد پرسید
درین چه حکمت بود؟ گفت:از اول محنت غرق شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست.
همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
..................
حکایتی از گلستان سعدی
آخرین مطلب
- دیدار رئیس جمهور با آیت الله العظمی جوادی آملی
- اصابت پهپادهای حزبالله به پایگاه نشریم حیفا
- شام آخر، با هنرمندی حزب الله لبنان
- لیلا شریفیان
- هرتزی هالوی کشته شد
- جمعه نصر
- رونمایی از میدان موشک در کرانهی باختری
- گوشه ای شادی مردم غذه در شب وعده صادقه 2
- اهداف جدید موشک های ایرانی در خاک فلستین اشغالی
- مجموعه فیلم های جذاب وعده صادقه 2