پیرى، از مریدان خود پرسید: هیچ کارى و اثرى از شما سر زده است که سودى براى دیگرى
داشته باشد؟
یکى گفت: من امیر بودم . گدایى به در خانه من آمد. چیزى خواست . من جامه خودو انگشتر
ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم.
دیگرى گفت: از جایى می گذشتم. یکى را گرفته بودند و می خواستند که دستش را ببرند. من دست
خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم .
پیر گفت: شما آنچه کردید در حق دو شخص معین کردید. مؤمن چون آفتاب و مهتاب است که
منفعت او به همگان می رسد و کسى از او بی نصیب نیست . آیا چنین منفعتى از شما به خلق خدا
رسیده است؟
دیدگاهها (۵)
ARA
۲۵ دی ۹۱ ، ۱۶:۴۶
یا علی
www.dpkekh.ir
حزب الله
۲۶ دی ۹۱ ، ۰۹:۳۶
حسین
۲۶ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۳
الوعده وفا
وب خیلی خوبی دارید اگر اشکال نداشته باشه با هم تبادل لینک کنیم
لطفا منو با اسم مادر سادات زندگیم فدات لینک کنید
شما با افتخار لینک شدید
یا علی
روح الله
۲۷ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۱
وبلاگ بسیار زیبایی دارید
ممنون از حضورتون
یا علی مدد
ظهور نور
۰۲ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۴۱